~.~.~ کلبه ی فقیرانه من ~.~.~

~.~.~ بده دستات و به دستام تا با هم کلبه بسازیم ~.~.~ کلبه ای پر از من و تو از من و تو ما بسازیم ~.~.~

~.~.~ کلبه ی فقیرانه من ~.~.~

~.~.~ بده دستات و به دستام تا با هم کلبه بسازیم ~.~.~ کلبه ای پر از من و تو از من و تو ما بسازیم ~.~.~

~.~.~ آخرین پست وبلاگ ~.~.~

نظرات 8 + ارسال نظر
انجمن های گفتگوی شمال سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 07:15 ب.ظ http://www.shomalforum.com

www.shomalforum.com

خلوتکده سه‌شنبه 9 مرداد 1386 ساعت 08:24 ب.ظ http://utumn.blogfa.com/

سلام.خوبی؟
خیلی ناراحت شدم.امیدوارم هرجاهستی وبرای هرکاری که این وبلاگو تعطیل میکنی موفق سلامت وپایدار باشی.
----------------------------------------------------
توی یک کوچه‌ی باریک، روی یه درخت بی‌جون
یه کلاغ دل شکسته، یه کلاغ پیر و خسته
تو صداش غم فراوون، تو چشاش ابر بهارون
سر یه شاخه نشسته
نه صدایی واسه آواز نه لبایی واسه خوندن
نه امیدی واسه پرواز نه خیالی واسه موندن
تا جوون بوده و بوده واسه یه قار قار ساده
همیشه آوار سنگ و لعنت آدما بوده

***
اون زمونها که کوچیک بود یه کلاغ خشک و رنجور
می‌دونست که آدما هم عاشق قناریها اند
سعی می‌کرد زیاد نخونه
توی عمر سوت و کورش عاشق هیچکی نمونه
آخه اون پرهاش سیاهه، صداش هم خیلی بیراهه
کسی هم اینجور تو دنیا نمیشه دوسش بداره
همیشه عاشق این بود یکی هم عاشق اون بود
ولی این خیال واهی توی رؤیاهای اون بود
***
تا که یک روز یه پرستو با همه ناز و کرشمه
دل اونو اسیر کرد، شد تموم سرنوشتش
همه روزها به امیدش، به امید نازنینش پا می‌شد زندگی می‌کرد
واسه اون هر جور که می‌بود آب و دون مهیا می‌کرد
***
همه‌ی بهار اون سال کلاغه فکری نمی‌کرد
چه شبا گرسنه می‌خوابید … ولی بهش اثر نمی‌کرد
آخه اون کلی اسیر بود، اسیر عشق پرستو
اسیر عشق عزیزش، عاشق دلبری اون
***
برگای زرد خزونی، کم و کم آفتابی می‌شد
آسمون به رنگ تیره‌، ابر اون بارونی می‌شد
ولی باز کلاغ ساده به امید عشق نازش
روزها رو به یاد اون بود‌، شبها هم خیال خوابش
چه خبر از این خزون داشت؟
پاییز بی‌برگ نامرد
که کلاغ قصه‌ها رو اسیر تنهایی می‌کرد
این خزون همون خزون بود که می‌تونست همه‌ی عمر
پرهای اونو ببنده
لباشو از شوق آواز … که تا آخر عمر درازش
دیگه هیچ روزی نخنده
***
اتفاقی که نباید واسه قارقاری می‌افتاد‌،
افتاد و یه روز ابری، پرستو حرف سفر زد
با همین اشاره‌ی اون کلاغه نفس نفس زد
***
یه روز صبح خزون بود، کلاغه یارش رو می‌خواست
رفت که تا اونو ببینه، آخه دلدارش رو می‌خواست
مثل هر روز بهاری واسه اون یه شاخه گل کند
گل سرخ رو رو سرش زد
تا واسه یارش بخونه
تا شاید عمری پرستو
پیش عاشقش بمونه
ولی اون روز توی لونه، توی اون غربت خونه
نه پرستو بود نه حرفاش
فقط از اون همه یادش مونده بود یک سبد سبز، با همه برگها و گلهاش
کلاغه باور نمی‌کرد، که اونم گذاشته رفته
فکر نمی‌کرد که پرستو با همه خاطره‌هاشون
توی اون هوای ابری واقعا رفته که رفته
***
روزها می‌رفتند به سختی واسه اون زاغک تنها
که هنوز رؤیاها می‌دید از پرستو توی شبها
از طلوع صبح زمستون، توی اون سرمای لرزون
سرشو تو برفا می‌کرد، تا نبینه سرنوشتش، چشمای همیشه گریون
***
حالا هم بعد یه چند سال
که بهارا دونه دونه
می‌آن و خزونی می‌شن هنوزم با یاد اونه
روی یه شاخه‌ی تنها، یه کلاغ پیر و خسته، یه کلاغ دل شکسته
واسه اون آواز می‌خونه
می‌دونه حالا پرستو با یکی بهتر از اونه
کلاغه فکری نداره
از زمونه غم نداره
نمی‌گه پرهام سیاهه، نمی‌گه صدام بیراهه
نمی‌گه غم تو وجودم زده عمری آشیانه
توی یه کوچه‌ی تاریک، روی یه درخت بی‌جون، با خودش آواز می‌خونه
می‌گه اینها واسه‌ی من حاصل عشق دروغه…
آخه کی تا آخر عمر
عاشق کلاغ می‌مونه؟

احرا / مرد همیشه عاشق یکشنبه 14 مرداد 1386 ساعت 06:55 ب.ظ http://www.ahra.blogfa.com

این بار دوست دارم که حرفام رو با یه جمله


از حضرت امام زین العابدین (ع) که عاشقشم


شروع کنم، می فرمایند که:


خدایا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی را دارم


که تو در عرش کبریایی خود نداری، من چون توئی


را دارم و تو چون خود نداری





رسیدن به آخر خط، نه زیاد درست نیست، آره اصلاً



درست نیست، این جوری بهتره بگم که نبودن کسی



برای درک بودن، شایدم برای خود بودن،



خلاصه هرچی که

روح الله پنج‌شنبه 25 مرداد 1386 ساعت 02:26 ب.ظ

سلام
وبلاگتون خوبه ولی اگه رنگشو عوض کنید بهتره

... جمعه 20 مهر 1386 ساعت 04:36 ب.ظ

سلام به همه دوستان من در وبلاگ نویسی..
لطفا تا آخرش با دقت بخونید..........
VPN چیست ؟
سرویس VPN وب رها به شما این امکان
را می دهدتا بتوانید از طریق
یک سرور خارجی در آمریکا
به شبکه سراسری اینترنت متصل شوید
این اتصال از هر نقطه دنیا، موقعیت مکانی شما را به کشور آمریکا تغییر می دهد و شما در شبکه اینترنت یک کاربر آمریکایی شناخته می شوید ، شما پس از اتصال به این سرویس ، در زمان باز کردن وب سایت، درخواست شما به سرور ما ارسال شده و از این سرور دریافت می شوید و به دلیل اینکه سرور ما در کشور آمریکا واقع است ، بدون هیچ محدودیتی می توانید از اینترنت استفاده کنید و بدون هیچ هراسی از مزاحمتهای اینترنتی براحتی در دنیای اینترنت قدم بزنید . و بدون هیچ نگرانی با سرعت بالا به گشت و گذار بپردازید
این سرویس هیچ هزینه ای ..................
مانند هزینه تلفن و ................
به غیر از هزینه خرید این سرویس از ما ندارد.................................

استفاده از فیلتر شکن................بدون سایت فیلتر شکن ......... این مال خودتون میشه برای همیشه بدون اینکه از سایتها فیلتر شکن برای باز کردن سایتها حتی سایتهای گوگل فیلتر شده.....

به سایت وب رها خوش آمدید... http://www.webraha.com/
شما میتونید فقط با واریز کردن 3000 تومان به
شماره حساب ها:
0305299761008 بانک صادرات سپهر
شماره کارت: 6037691030400915
صاحب حساب : علی شاهری
از این سرویس برای تمام شبانه روز استفاده لازم رو ببرید بدون هیچ محدودیت زمانی و مکانی ... مخصوصا برای کسانی که از سایتهای....s. میخوان استفاده کنن اما اجازه داده نمیشه
اصلا هم نترسید مطمئن باشید که حتما راضی میشید با این سرویس.
شما فقط میتونید با پرداخت 3000 تومان از سرویس VPN به شماره حساب داده شده در سایت و دادن ایمیل به من و دادن شماره فیش بانکی از این سرویس به طور همزمان کار با نت استفاده کنید ...........

اگر سوال یا مشکلی هم بود میتونید به من ایمیل کنیدو یا کامنت بزارید من جواب شما رو سریع میدم...
مدیر وبلاگ کاش در دهکده عشق فراوانی بود....ساعده
asalbanoo_1418@yahoo.com

احمد افروز یکشنبه 29 مهر 1386 ساعت 08:51 ق.ظ http://www.ahmafafrooz.blogfa.com

دوست عزیز با سلام[گل]
امروز از وبلاگ خلوتکده به دیدن شما آمدم و خوشحالم که وبلاگ شما را دیدم.خواندن مطالب متنوع شما باریم جالب بود.
بنده روزهای سه شنبه بروز می شوم حضور شما مایه مباهات است.
به امید دیدار.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 آذر 1386 ساعت 09:14 ب.ظ

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای پریدن نمیکند
تنها بهانه ی ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا....در گلو شکست
============================================
ممنونم که به کلبه فقیرانه من سر زدی

سلام[لبخند]ماجرا از آنجایی شروع شد که نزدیک به سه ماهه پیش زمانی که وبلاگمو آپ کردم متوجه شدم وبلاگم واسه بسیاری از دوستانی که با اینترنت اکسپلورر کار میکنند بالا نمی یاد....[ناراحت]و نمیتونند محتوای وبلاگ رو ببینند[نگران]میل زدن ها و تماس های تلفنی من از خانم پولادزاده گرفته تا پشتیبان پرشین بلاگ[تعجب]... که یه نفر پیدا بشه و بیاد مشکل وبلاگ منو حل کنه... [خنثی]اوایل خانوم پولاد زاده خیلی پیگیر وبلاگم بود[متفکر]اما بند خدا وقتی دید کاری از دستش بر نمیاد بیخیال شد[ناراحت]بیخیالیش به حدی بود که دیگه جواب میل.. اف..و کامنت هامم نمیداد[خرخون]وقتی که میدیدم هیچ کس جوابگوی کاربر پرشین بلاگ نیست[قهر]تصمیم گرفتم سرویس وبلاگمو عوض کنم[منتظر]تا اینکه یه دوست وبلاگنویس منو راهنمایی کرد و مشکل وبلاگم حل شد[قلب] جون گرفتن وبلاگم رو مدیون این دوست عزیز هستم[گل]امیدوارم هر جایی که هست بهاری بمونه[گل] شرمنده که سرتونو به درد آوردم...[خجالت]فقط خواستم دلیل نبودنم رو بر بی محبت بودنم ....ندونین[شوخی]منتظر حضور سبزت هستم[ماچ][قلب][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد