~.~.~ کلبه ی فقیرانه من ~.~.~

~.~.~ بده دستات و به دستام تا با هم کلبه بسازیم ~.~.~ کلبه ای پر از من و تو از من و تو ما بسازیم ~.~.~

~.~.~ کلبه ی فقیرانه من ~.~.~

~.~.~ بده دستات و به دستام تا با هم کلبه بسازیم ~.~.~ کلبه ای پر از من و تو از من و تو ما بسازیم ~.~.~

<<بودیم و کس قدر ندانست که بودیم>>

بودیم و کس قدر ندانست که بودیم

باشد که نباشیم و بدانند بودیم

<< ندارم حتی یه ستاره >>

توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره

چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره

واسه من تنهایی درده ، درد هیچ کس رو نداشتن
هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن

دیگه باور کردم این رو که باید تنها بمونم

تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم

 

~. دوباره دل هوای باتو بودن کرده .~

 

دوباره دل هوای باتو بودن کرده
نگو این دل دوری عشقتو باور کرده
دل من خسته از این دست به دعاها بردن
همه آرزوهام با رفتن تو مردن
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه

>>>>شونه هات رو کم دارم برای بارش<<<<

از تموم دنیا و دارو ندارش
شونه هات و کم دارم برای بارش

زخمیه خنجر زهر آگین یارم
تو که تازه اومدی تنها نذارم

به چشمام خوب خیره شو ببین چه پیرم
من و دریاب خوب من دارم میمیرم

دیگه حتی نایی نیست برای گفتن
خیلی وقته تو سکوت غم اسیرم

یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم
برای یک لحظه خوشی به هر دری در میزنم

برگردون عمر رفتم رو حتی واسه یک ثانیه
دل خوش کنم حتی دو روز از من مگه چی باقیه؟

یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم
برای یک لحظه خوشی به هر دری در میزنم

برگردون عمر رفتم رو حتی واسه یک ثانیه
دل خوش کنم حتی دو روز از من مگه چی باقیه؟

غربتم رو آشنایی کن بهارم
روزام و دریاب عزیز دور شد قطارم

تنها یک ثانیه عاشقی به جز این
هیچ توقعی از این روزها ندارم

یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم
برای یک لحظه خوشی به هر دری در میزنم

برگردون عمر رفتم رو حتی واسه یک ثانیه
دل خوش کنم حتی دو روز از من مگه چی باقیه؟

یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم
برای یک لحظه خوشی به هر دری در میزنم

برگردون عمر رفتم رو حتی واسه یک ثانیه
دل خوش کنم حتی دو روز از من مگه چی باقیه؟